شیطونیهای قند عسلم
سلام بر نفسم....عمرم....جونم پسر گلم این روزها خیلی شیطونی می کنی و دل مامان و می بری. الهی قربونت برم که تازگیها وقتی باهات حرف می زنیم بهمون زل می زنی صداهای جالب در میاری و می خندی. میمیرم بر خنده هات. هیچ لحظه ای برام بهتر از این لحظه نیست. پسر نازنینم. خیلی پر جنب وجوشی همش دست وپاتو تکون میدی. دستهای نازت رو می خوری. بعضی وقتها که شیر می خوری دوست داری همراش دستاتم بخوری وقتی می بینی نمی تونی گریه می کنی. اصلا پشه بندت رو دوست نداری هر بار میذارمت داخلش اونقدر لگد می زنی تا باز بشه. فقط دوست داری باهات بازی کنیم و حسابی بغلی شدی هر وقت بیداری باید بغلت کنیم و باهات بازی کنیم اگه تنهات بذاریم گریه میکنی. دل دردت هم بهتر شد...